

شقایق نوروزی متولد ۱۳۶۳ در شیراز است. او در دانشگاه سوره رشته کارگردانی خوانده.
شقایق نوروزی با بازی در سریال بیداری در نقش ترنگ شناخته شد

مصاحبه با شقایق نوروزی
-تو دانشجوی تئاتر هستی با گرایش کارگردانی، چطور شد که بازیگری رو انتخاب کردی؟
من شش ترم در دانشگاه نبی اکرم تبریز بازیگری خواندم بعد برای ادامه تحصیل انتقالی گرفتم و به تهران آمدم. اما از آنجاییکه در آن زمان دانشگاه سوره گرایش بازیگری نداشت، کارگردانی رو انتخاب کردم.
پس از همان ابتدا به بازیگری علاقه داشتی؟
بله.
(بیداری) یک مجموعه شخصیت محور است و حول کاراکتر (ترنگ) میگردد، انتخاب یک بازیگر تازه کار برای این نقش ریسک بزرگی بوده، خصوصاً با توجه به اینکه بهرام عظیمپور برای سایر نقشها حتی نقشهای کوتاه از بازیگران قدیمی و حرفهای تئاتری استفاده کردند؛ چی شد که تو برای بازی در نقش (ترنگ) انتخاب شدی؟
خب آقای عظیمپور کارگردان مجموعه اصرار داشتند که برای این نقش؛ یک چهرهٔ جدید انتخاب کنند چرا که معتقد بودند این کار کمک میکند به باور پذیرتر شدن شخصیت از سوی مخاطب، یعنی اینکه ایشان میخواستند بیننده تلویزیون بیشتر مجذوب شخصیت درونی ترنگ شود نه بازیگری که آنرا بازی میکند. خب چهره شناخته شده ممکن بود همذات پنداری چهره جدید رو نداشته باشد و یک مقدار نقشهای قبلی هم ذهن مخاطب را مشغول کند. بجز این مسئله، آقای عظیمپور پیش از این بازیگردان بودند و بازیگردانی مجموعههای مهمی را بر عهده داشتند و یکی از دغدغههای ایشان که دراین مجموعهها هم به چشم میخورد، معرفی چهرههای جدید است. برای بازی در این نقش یکی از اساتیدم، آقای سعید نجفیان من رو معرفی کردند و من هم تست دادم و پذیرفته شدم. البته تا جائیکه اطلاع دارم حدود سیصد تا چهارصد نفر به گفتهٔ عوامل کار برای این نقش تست داده بودند و حتی بعضی از افراد هم حضورشان برای نقش قطعی شده بود که در نهایت من پس از چندین بار تست دادن برای این نقش پذیرفته شدم.

اولین و آخرین سکانسی که در فیلم بازی کردی را به خاطر داری؟
صحنهای که سارا و سینا و وحید از زندان و بعد از ملاقات پدر بر میگردند خانه و من و بلور خانم در خانه هستیم اولین صحنه و صحنهٔ مواجه با عزیز تابلو در جلوی مسافرخانه آخرین سکانس بود.
چرا بازی در نقش ترنگ را پذیرفتی؟
اولاً موقعی که برای این کار انتخاب شدم اصلاً نمیدانستم که برای نقش ترنگ پذیرفته شدم، فقط میدانستم که برای بازی در نقش یکی از شخصیتهای زن انتخاب شدم. من کلیت داستان را شنیده بودم و همان موقع فهمیدم که داستان، داستان خوبیست. بعد از قبولی در تست و هنگامیکه به من گفتند باید روی نقش ترنگ کار کنم در درجهٔ اول چیزی که برایم جذاب بود باز هم خود نوشته بود. فیلم نامه خیلی کامل و خوب نوشته شده بود. دومین معیار برایم شخصیتپردازی بسیار خوب کار بود، نه فقط ترنگ که تمام شخصیتها جای کار داشتند و به خوبی تصویر شده بودند. ترنگ که دیگه جای خود دارد. و بجر تمامی اینها گروه خیلی خوبی که گرد هم آمده بودند هم عامل دیگری برای علاقهمندی من برای کار با عوامل این مجموعه بود.
بازیگران پیش کسوت این جموعه چه مقدار به تو کمک میکردند؟
خیلی زیاد. آقایپور حسینی واقعاً برای من استادی میکردند. با توجه به اینکه این اولین تجربهٔ کاری من جلوی دوربین بود، شکستهای زمانی اذیتم میکردم، تجربهٔ چندانی نداشتم، تعداد لوکیشن زیاد بودو.... و حالا به اینها اضافه کنید مثلاً بازی کردن در مقابل آتیلا پسیانی و اضطرابهایی از این نوع. دوستان و پیشکسوتها برای گذر از همهٔ اینها واقعا کمکم کردند.
به نظرم واکنشهای ترنگ به حوادث وآدمهای دور و برش بدون ری اکشنهای غلو آمیزی که معمولا در بازیهای تلویزیونی میبینیم همراه بود، مثلا اوج احساسات نشان دادن ترنگ در مرگ عمو فاضل بوده. اما در کل نوعی بهت زدگی و سردی در چهره و بازی تو در مجموعه مشهود است آیا این نوع بازی خواست کارگردان بوده یا خود تو؟
این بهت زدگی و سردی رو قبول ندارم. اما میپذیرم که ری اکشنهای ترنگ در مواجه با حوادث با کلیشههایی که از این شخصیتها میبینیم فرق میکند. مثلاً توقع دارند چون ترنگ یک این دختر روستایی شمالی است و تصویر کلیشهای از یک دختر روستایی شمالی وجود دارد بازی من هم باید مبتنی با این کلیشه باشد اما من ابتدا ترنگ را با توجه به باورها اعتقادات گذشتهای که دارد درک کردم و تاکید کارگردان هم بر این بود که ابتدا ترنگ را با توجه به این ویژگیها بپذیرم و درونی کنم. پس من همهٔ آن ری اکشنهای کلیشهای و معمول را از خودم دور کردم و کارگردان هم اصلاً اجازه نداد وارد همچین حوزهای بشوم. ترنگ همانطور که در داستان مشخص است پدر و مادرش را در کودکی از دست داده و البته یک سکانسی نوشته شده بود که طی آن عمو فاضل ترنگ را از زیر آوار بیرون میآورد که بعداً حذف شد. عمو فاضل او را با چنگ و دندان بزرگ میکند. پس عمو فاضل از ابتدا سرایدار نبوده در واقع جز آندسته از آدمهاییست که از اسب افتادند اما از اصل نه. حتی اگر دقت کنید میبینید که رادیو از دست عمو فاضل نمیافتد و بعید نیست که ترنگ شبها با قصهٔ شب خوابیده باشه. عمو فاضل بر تحصیل این دختر تاکید داشته. یک اتفاقات فرهنگی برای این آدم افتاده که جداش کرده از فضای روستا و همین او را متفاوت میکند.
اما در جاهایی مثل زمانی که برای طاهره نامه نگاری میکند همچنان رفتار آشنای دختر روستایی است همان نامه نگاری اگر از احوالات من جویا باشیدو.....
میگویم این تغییر رفتار اتفاق افتاده اماای کاش در بعضی جاها بهتر رعایت میشد. شاید.

اهل نوشتن هستی؟
تا حدی.
میخواهم بدانم بجز کمکهای کارگردان برای رسیدن به نقش ترنگ خودت چه کارهایی انجام دادی. مثل حتی گوش دادن به یک موسیقی خاص، خواندن یک داستان و... که به تو کمک کند برای بازی در این نقش.
قطعاً هست. من خودم یکسری قطعههای موسیقی شمالی و ترانههای محلی رو از دوستانم گرفتم وگوش دادم که خیلی کمکم کرد. همچنین شخصیتی تقریباً مشابه این دختر را از نزدیک دیدم و علی رغم آشنایی کوتاه مدتمان بهم کمک کرد. آقای عظیمپور تمایلی نداشتند که من کار خاصی را ببینم تا مبادا الگو برداری بشود. اما تا قبل از شروع فیلم برداری چند تایی فیلم دیدم. اما همهٔ اینها قبل از کلید خوردن کار بودیعنی چیزی در حدود دوهفته. آن اوایل کار قسمتهایی از رمان نامه به کودکی که هرگززاده نشد فالاچی رو هم میخوندم.
در چهرهٔ تو یک معصومیت و اعتماد به نفس توامان وجود دارد که خیلی به نقش ترنگ میخورد اما یک ایرادی که به بازی تو وارد هست این است که برعکس چهره، لحن و صدای تو مناسب این نقش نیست و کمی ناپختگی دارد و یا شاید در نشان دادن احساست خساست به خرج میدهی.
اصلاً من و کارگردان نظرمان بر این نبود که لحن نامناسب است یا نوع صحبت و رفتار خشک است. ترنگ در مواجهاش با افراد خصوصاً هنگامیکه وارد شهر میشود حالت دفاعی دارد و اصلاً ترنک کلاً ادم درونگرا و در نشان دادن احساسات خشک هست و حالا ماجراهایی که برایش پیش میآید این را تشدید میکند.
چرا ترنگ لهجهٔ شمالی ندارد؟
این خواست کارگردان بود که حتی ته لهجه هم نداشته باشدو یکی از دلایلش این بود که مدام در ذهن مخاطب با لهجه دار بودن ترنگ فلاش بک نخورد به حوادث شمال و موضوعیت اصلی داستان فراموش نشود.

